با من حرف بزن
نوجوانی دوران خاصی است. دورانی که علاوه بر شیرینی و جذابیت، مسائل خودش را دارد.
مسئله «ارتباط برقرار کردن» با دیگران از جمله این مسائل است. گاهی پیش میآید که دربهدر دنبال گوش شنوایی میگردی تا درددل کنی و از رویاها و آرزوهایت بگویی. شاید صحبت کردن با یک دوست بد نباشد. معمولاً دوستان و همسن و سالها حرف همدیگر را بهتر میفهمند و راحتتر میتوانند منظور هم را درک کنند. اما بعضی وقتها دوست داری با یک بزرگتر صحبت کنی. اینجور وقتها چه کسی بهتر از پدر و مادر؟
آیا رابطهات با پدر و مادرت آنقدر خوب هست که بتوانی به راحتی با آنها حرف بزنی؟ جواب این سؤال را از نوجوانها و مادر و پدرها پرسیدم.
علی، 15ساله است. او در پاسخ به سؤال من میگوید: «من معمولاً با دوستانم راحتترم! وقتی با بچهها حرف میزنم، توضیحی در کار نیست. مجبور نیستم به سؤالهایشان جواب بدهم! اما کافی است همین صحبتها بین من و پدر و مادرم ردوبدل شود، آن وقت است که شروع میکنند به پرسیدن: چرا؟! چطور؟! باکی؟!»
محسن 17ساله هم تقریباً همین را میگوید: «صحبت کردن با پدر و مادر ماجرا دارد! یا میخواهند آدم را نصیحت کنند، یا اینکه دلیل کارهایت را بدانند؛ اما من فقط میخواهم حرف بزنم.»
فرحناز 16 ساله میگوید: «من با مادرم خیلی حرف میزنم؛ از مسائل درسی گرفته تا حرفهای دیگر. ما رابطه خیلی خوبی با هم داریم. من از رویاها و آرزوهایم با مادرم صحبت میکنم، اما با پدرم، نه! پدرم دوست دارد دلیل هرکاری را بداند، مثلاً کافی است من آرزویم را برای بازیگر شدن پیش پدرم بگویم و آن وقت واویلا!»
عکس از توحید شیری ، ارومیه
افسون 14ساله، میگوید: «رابطه من با پدر و مادرم خیلی صمیمانه نیست! نه اینکه با هم قهر باشیم، هر وقت لازم باشد با هم حرف میزنیم. پدر و مادر من کار میکنند؛ صبح میروند و عصرها برمیگردند. ما معمولاً موقع شام با همیم. بعدش هم هرکسی دنبال کار خودش میرود. من و خواهرم هم به این وضع عادت کردهایم. من بیشتر با دوستانم ارتباط دارم...»
سونیا، 15ساله است. او و مادر و پدرش به سؤالهایم پاسخ میدهند. پدر سونیا میگوید:«این روزها، گرفتاریهای روزمره و مشکلات سبب شده پدر و مادرها از بچههایشان دور شوند و وقت کافی برای آنها نداشته باشند، به همین دلیل از خیلی حرفهای ناگفته آنها بیخبرند و مسائل حل نشده زیادی بین آنها باقی میماند که میتواند به مشکلات بزرگی تبدیل شود...»
مادر سونیا هم در ادامه میگوید: «مسلماً تلاش والدین برای رفاه و آسایش فرزندانشان است، اما این کار و فعالیت سبب میشود کمتر فرصت کنند با فرزندانشان همصحبت شوند. مهمترین پیامد این موضوع ایجاد فاصله بین نوجوان و والدینش است...»
سونیا هم اضافه میکند: «پدر و مادرها باید بیشتر برای بچهها وقت بگذارند و سعی کنند به آنها نزدیک شوند و حرفشان را بفهمند.»
خانم کاکاوند، 44 سال دارد و مشاور است. او در مرکز مشاوره استان کرمانشاه در حوزه تحصیلی و مسائل نوجوانان فعالیت میکند. از او میخواهم درباره ارتباط نوجوانها با مادر و پدرها بیشتر توضیح بدهد.
«ارتباطها، در سن نوجوانی نقش مهمی در شکلگیری شخصیت نوجوان دارد و از مهمترین این ارتباطها، ارتباط بین نوجوان و پدر و مادر است. محیط خانواده باید به محیطی برای ابراز نظرات و مشکلات تبدیل شود و افراد خانواده بتوانند به حمایت یکدیگر دلگرم باشند. پدر و مادرها باید خودشان برای برقراری این رابطه پیش قدم شوند. البته نه اینکه بخواهند به زور و با اجبار از زبان بچهها حرف بکشند و از مسائلشان سر در بیاورند، بلکه باید با ایجاد فضای مناسب این باور را در نوجوان به وجود بیاورند که حرفش را میفهمند و برای نظراتش ارزش قائلند. بعضی وقتها نوجوان نیاز دارد در باره مسئله و مشکلی که برایش پیش آمده با کسی مشورت کند و نظر بخواهد؛ چه راهنمایی بهتر از والدین؟
حتی اگر مادر و پدری به دلیل مشغله زیاد و یا گرفتاریهای خاص از این ارتباط غافل شدهاند، خود نوجوانها میتوانند پیشقدم شوند. »
سپیده مرادی خبرنگار جوان از کرمانشاه
کیش کاریز هم دارد
شاید بارها به جزیره کیش سفر کرده باشید و تمام بازارها را از بر باشید؛ اما هرگز سری به شهر زیرزمینی (کاریز) نزده باشید.
«کاریز، این رشته قنات های قدیمی، افزون بر 2هزار سال قدمت و 15 کیلومتر طول دارد. در گذشتههای دور، خصوصاً در سدههای پنجم و ششم هجری قمری که جزیره کیش مرکز تجارت در خلیجفارس و دریای عمان بود، با بیش از 200 حلقه چاه از این قناتها آب میکشیدند و به مصرف ساکنان جزیره و همچنین ساحلنشینان جنوب خلیج فارس میرساندند.
این تونلهای شگفتانگیز موزهای است از تاریخ دو هزار ساله این جزیره.»
متاسفانة راهنمایی در محل حضور ندارد که درباره جایجای تونل توضیح دهد و ما که تقاضای راهنما کردیم، برگهای به دستمان دادند که اطلاعات بالا را از آن برایتان گلچین کردم. در سطح جزیره تبلیغی برای کاریز وجود ندارد، در عوض جزیره پر است از تبلیغات متنوع هتلها، رستورانها و مراکز خرید.
این تونلها جای بسیار مناسبی است برای فرار از گرمای کیش. آن زیر خنکخنک است و در سراسرش آبهای زلال و خنکی جاری است. داخل غار با چراغهای رنگی در سقف، راه را روشن میکند. اگر پیکانها و شمارهها را دنبال کنید، میتوانید یک دور کامل داخل غار را بگردید. در هر بخش فرورفتگیهایی در دیوار است که ابزاری ظاهراً قدیمی در آن به چشم میخورد؛ اما هیچ توضیحی در کنار آن ابزار نیست تا ما کاربردشان را بفهمیم.
مردم درون حوضچههای آب سکه انداختهاند. همان رسمی که آرزو میکنی، چشمانت را میبندی و سکه را میاندازی!شاید روزی که رستوران و چایخانه سنتی مجموعه افتتاح شود و کسانی که برای صرف غذا و یک چای به اینجا میآیند، نگاهی هم به فضای کاریز بیندازند و بگویند: «پس اینجا هم وجود دارد!»
عکس و مطلب از کیمیا شالباف شیروانی خبرنگار افتخاری تهران
تجربههای نویسنده با اتوبوس
چند وقت پیش «محمدرضا یوسفی» نویسنده کتابهای کودک و نوجوان، مهمان ما بود، یعنی میهمان مرکز 20 کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. او به جمع ما آمد و ما را به صحبتهای شیرینش مهمان کرد و به سؤالهایمان جواب داد.
بخشی از این سؤال و جوابها را بخوانید.
یکی از بچهها میپرسد:«برای بیشتر بچهها این سؤال پیش میآید که نویسندهها موضوعهای داستانهایشان را از کجا میآورند؟»
محمدرضا یوسفی پاسخ میدهد: «سفرهای زیادی کردهام و بسیاری از مناطق ایران را دیدهام و یکی از سرگرمیهایم پیادهروی است، گاهی میشود که از این طرف تا آن طرف شهر را پیاده بروم. سعی میکنم به میان مردم بروم. اتوبوس سوار میشوم، روی رفتار و حرفهای روزمره مردم دقیق میشوم تا نمونههای عینی از شخصیتها را در حافظهام ذخیره کنم. حتی یک بار چهره یکی از شخصیتهای داستانیام را براساس چهره
دختر بچهای که در اتوبوس دیده بودم نوشتهام.»
محمدرضا یوسفی
محمدرضا یوسفی به بچهها پیشنهاد میکند شاهنامه را، که یکی از کتابهای برتر حماسی جهان است، بخوانند. او میگوید منبع بسیاری از داستانهایش قصههایی است که مادرش در کودکی برایش تعریف کرده بود.
او در پاسخ به یکی از بچهها که پرسید: «آیا شما هم مثل بعضی نویسندگان که با پوشیدن لباس مبدل خودشان را به گدا یا دستفروش تبدیل میکنند، چنین تجربههایی دارید؟» پاسخ داد: «اگر برای نوشتن داستانهایمان چنین تجربههایی داشته باشیم، حاصل کار مصنوعی میشود؛ چراکه داستانها حاصل تخیل نویسنده هستند، چه تجربه شده باشند، چه تجربه نشده باشند.»
در ادامه، اعضا، کتاب «بچههای خاک» نوشته یوسفی را نقد کردند. نویسنده، نقدپذیری را برای نویسندگان جدی و نوپا لازم دانسته و گفت: «خودم همیشه به نقدهای منتقدان و حتی مخاطبان کمسن و سالم توجه و آنها را در داستانهای بعدیام رعایت میکنم.»
مریم عرفانیان، خبرنگار افتخاری از تهران